نگین خانه

خانه ی مجازی من

نگین خانه

خانه ی مجازی من

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

به نام خدا

از کجا شروع کنم؟

بعد از کلی نذر (نظر) و نیاز تو یه شب بهاری خدا منو به پدر و مادرم هدیه داد . درست مثل عشقشون لطیف و زیبا بودم . . .  اممم . . . (یه چنتا فلش بک سریع)  . . .

خیلی خوب حالا اونقدرام لطیف و زیبا نبودم . . . بانمک که بودم!

درسته تو یه شب بهاری هم به دنیا نیومدم ، اما یه صبح زمستونی نه تنها چیزی از بهار کم نداره که خیلیم عاشقونه تره

از نذر و نیاز خبری نبود . . . اصلا کسی منو نمی خواست . . . ولی خوب مکر خدا از همه بالاتره . . . پدر مادرم دیگه اینجاشو نخونده بودن ( فقط در همین حد در جریان باشید ) . . . با همه ی اینا جذابیت اینجوری به دنیا اومدن خیلی بیشتره . . . اینجوری مطمئن میشی تو باید به این دنیا می اومدی . نه برادر خواهرای احتمالیت . . . خود خود تو!!! این موضوع حداقلش حس خوبی به خودم میده

درست مثل چند خط بالاتر میشه یه تصوری هم از عشق لطیف و ناب پدر مادرم بدست آورد . با این تفاوت که گویا واقعا عشقی بوده و  . . .

بگذریم

من تا بیست و چند سالگی هیچ ایده ای ازینکه می خوام با زندگیم چکار کنم نداشتم اما خبر خوب اینه که الان حداقل ایدشو دارم.


در ادامه از زندگیم بیشتر میگم


فعلا ایام به کام!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۷
نگین دانایی

سلام

این اولین بارم نیست که وبلاگ دارم

اما اولین باریه که شدیدا حس میکنم لازمش دارم

امروز 27 سال و چند ماهمه

قبل از شروع به نوشتن حرفای زیادی تو مغزم مانور میداد اما حالا که شروع کردم مغزم قفل کرده :))




۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۱
نگین دانایی